نفس مامان و بابا کیارش قشنگمنفس مامان و بابا کیارش قشنگم، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

کیارش شاهزاده خونه ما

تولد 3 سالگی کیارش جوووووونم مبارک....

      بازم شادی و بوسه، گلای سرخ و میخک میگن کهنه نمیشه تولدت مبارک تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا وجود پاکت اومد تو جمع خلوت ما تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز از آسمون فرستاد خدا یه ماه زیبا یه کیک خیلی خوش طعم، با سه تا شمع روشن یکی به نیت تو یکی از سوی بابا یکی از سوی مامان الهی که هزار سال همین جشنو بگیریم به خاطر وجودت به افتخار بودن تو این روز پر از عشق تو با خنده شکفتی با یه گریه ساده به دنیا بله گفتی ببین تو آسمونا پر از نور و پرنده ست تو قلبه...
21 ارديبهشت 1393

گشت و گذار این مدت...

  پسر نازم نفسم این مدت که نیومدم بنویسم حسابی مشغول بودیم یا به تفریح یا تو خونه با کارای تولدت طبق معمول هر هفته پنج شنبه و جمعه با خونواده بابا میریم به گردش و به تو وروجک هم خیلی خوش میگذره و بقیه روزای هفته با هم یا خیابونیم یا خونه خاله مهنوش که اونجا هم کلی با امیرمهدی بازی میکنی و این روزا هم آدرین اضافه شده وقتی من آدرین رو بغل میکنم یا باهاش صحبت میکنم اصلا حسادت نمیکنی و خیلی هم دوسش داری ولی اگه امیرمهدی فقط کافیه بهش دست بزنه چنان فریادی میزنی که نگو و دایم میگی داداشیه منه بهش دست نزن درصورتی که داداشی امیرمهدیه خلاصه این روزا رو اینجوری سپری میکنی و بهت خوش میگذره &nbs...
21 ارديبهشت 1393

چند روز بیشتر به تولدم نمونده...

            پسرک نازم... گل بهشتیمون... همه امید و آرزومون   چند روز بیشتر به تولد 3 سالگیت نمونده زمان چقد زود مثل برق و باد میگذره انگار همین دیروز بود که متولد شده بودی و من همچنان در ذوق بچه دار شدن بسر میبردم و فرزند دار شدن برام تازگی داشت و کلی شکر گزار خدای مهربونم که تو رو به من داد تویی که نفسمی تویی که شور و اشتیاق زندگیمونی تویی که با وجودت نیمه دیگه زتدگیمون کامل شد   پسر گلم هرچی برات بگم بازم کمه با بودنت انگار تموم دنیا از آن ماست تموم خوشیهای عالم مال ماست   پسرم 3 ساله می شه پسرم آقاتر میشه و فهمیده تر عاشقتم   امس...
1 ارديبهشت 1393
1